قند در دهان (2)
تک بیت های حافظ
در مطلب قبل بعضی ابیات زیبای حافظ را که موضوعات مشترک داشتند آوردیم . در این مطلب امثال و تک بیت های مفرد و مستقل را به حضورتان تقدیم می کنیم :
1- بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که درس عشق در دفتر نباشد
2- آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
3- در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
4- هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما
5- صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
6- همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را
7- تو پنداری که بد گو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است
8- آن دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
9- یا رب این با که توان گفت که آن سنگین دل
کشت ما را و دم عیسی و مریم با اوست
10- تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت
11- ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگوی که روزی مقدر است
12- هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
13- بکن معامله ای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست
14- هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
15- از کران تا به کران لشگر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
16- غلام همت آنم که زیرچرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
17- چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه ای جان من خطا اینجاست
18- دور مجنون گذشت و نوبت ماست
هر کسی پنج روزه نوبت اوست
19- تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس بقدر همت اوست
20- هر که خواهد گو بیا و هر که خواهد گو برو
گیر و دار و حاجب و دربان در این درگاه نیست
21- مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیت خیر مگردان که مبارک فالی است
22- روندگان طریقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن را که از هنر عاری است
23- حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان می توان گرفت
24- دولت آنست که بی خون دل آید به کنار
ورنه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست
25- هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و نصیحت گر بیکار کجاست
26- تیمار غریبان سبب ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست
27- مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
28- حدیث مدعیان و خیال همکاران
همان حکایت زرباف و بوریا باف است
29- شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت
چشم دریده ادب نگاه ندارد
30- واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
ادامه دارد...